انکار و حمله به بزرگان - به روایت ال یاسین

«سپس پي در پي پيامبران خود را فرستاديم. هر بار كه پيامبري بر ملتي آمد تكذيبش كردند و ما نيز آنها را از پس يكديگر به هلاكت رسانيديم و آنان را داستانها كرديم. پس، نصيب مردمي كه ايمان نمي‏آورند دوري از رحمت خدا باد.»                           المؤمنون: 44

مطالعه زندگي منتخبين الهي و پیروان و ادامه دهندگان راه آنان نشان مي‌دهد كه همة آنان مورد تهاجم ظالمانه كساني قرار گرفته‌اند كه آنان را به جاي بندگي و طاعت و پرستش و حمد و ستايش خدا، به بندگي و اطاعت و عبوديت و مداحي و چاپلوسي و اطاعت و پرستش و تقليد كوركورانة خويش دعوت و از تمام امكانات خود براي گمراه نمودن و نابودي آنان استفاده كرده اند.[1] بر اساس آيات الهي در مي‌يابيم كه رفتارهاي تبليغاتي بر عليه بزرگان از قديم تا كنون چندان تغيير نكرده و تاريخ همواره تكرار شده است.

بررسی تاریخ رفتار با بزرگان و بازیابی عناصر تحریف و تخریب چهره اساتید معنوی نشان مي‌دهد که اکثر اتهامات وارده به آنها از محدوده مشخصی خارج نبوده است. مرور شرح برخوردها با بزرگان گویاست که هميشه گروه‌هاي معيني در برابر منتخبين الهي ايستاده و مانع تحقق عدالت و بيداري و آزادي مردم و رشد ايمان و توحيد راستين مي‌شوند. اين عده يا در زمره حاكمان بوده‌اند يا منافقان و يا منكران خدا، كه از اين سه گروه منافقان از همه خطرناك ترند، چون حاكمان از طريق منافقان به اهداف خود دست مي‌يابند.

منكران اغلب كساني هستند كه به دانش كاذب و توهمي‌خود به شدت متكي‌اند. همين كه فکر کنند كسي حرف جديدي آورده، براي محكوم كردن او كمترين تأمل و تحقيقي را لازم نمي‌دانند و شخص را نديده و سخن را نشنيده، در زير باران تهمت‌ها و دشنام‌ها و توجيهات قراردادي و يكنواخت مي‌گيرند. آنان از خود نظري شخصي و تعقلي ندارند "برايشان شمشير و دين و صليب يكي است و اسلام ابوذر و اسلام عثمان يكسان است."[2] بنابراين هميشه به گروه حاكمين و منافقين مي‌پيوندند، حتي اگر با آنان مخالف باشند.[3]

البته در برچسب زنی به اساتید بزرگ، منافقان و مخالفان جریان حق همواره عرف جامعه را در نظر گرفته و اتهامات را دقیقاً به تناسب همان موضوعاتی وارد مي‌کردند که از نظر عوام مورد نکوهش بوده است. در بخشی از تعالیم استاد در این باره آمده است:

«مردم و حكومت‌ها با فرستادگان خداوند چگونه برخورد كردند؟ اين را خداوند در قرآن بارها بيان كرده است. انبياء الهي و مردان خدا، غالباَ از طرف مردم و حكومت‌هاي زمان خودشان متهم و محكوم شده اند. متهم به ديوانگي، به جادوگري، به فريبكاري و دروغ گويي؛ به تلاش براي كسب قدرت و مقام؛ به خودنمايي و بدعت گذاري و سنت شكني؛ و به شعر خواني و شعار گويي. و بسياري ديگر توسط آنان محكوم شده و به قتل رسيده اند. آنان براي بدنامي صالحان به هر كاري دست زدند. تهمت ها، شايعه ها، جعليات، شهادت‌هاي دروغ، تبليغات مسموم، مدرك سازي ها، جار زدن ها، تهديدها و فشارها. اما چون خدا با فرستادگان خود بود سرانجام فرستادگان الهي پيروز و همة دشمنان آنان هلاك شدند.

با وجود آنكه همة آنها داراي نشانه‌هايي از طرف خداوند بودند كه ادعايشان را به اثبات مي‌رساند اما دشمنان خداوند، به عمد از توجه كردن به اين نشانه‌ها طفره مي‌رفتند. يا سعي داشتند آن را به گونه‌اي بي اعتبار كنند. در عوض گاهي از سر جهالت و هوس‌هاي خود نشانه‌هايي مضحك را درخواست مي‌كردند. مانند اينكه اگر راست مي‌گوييد پس چرا خداوند فرشتگان خود را نمي‌فرستد تا شما را تأييد كنند يا اينكه چرا خداوند خودش پايين نمي‌آيد و حرف شما را نمي‌زند. يا معجزاتي غير از آنچه واقع شده بود را در خواست مي‌كردند كه خداوند فرمود حتي اگر وقوع اين را هم ببينند باز هم ايمان نمي‌آورند و مي‌گويند اين جادو و چشم بندي است…

غالباً تعداد ياران چنين بزرگاني در زمان خودشان اندك بود… قدر آنها تا سال‌ها بعد از آنها شناخته نشد. آنان بيشتر مورد قبول و قدرداني غريبه‌ها بودند تا مردم خود و از جانب مردم خود رانده مي‌شدند. استدلال مردم اين بود كه كسي كه تا ديروز مثل ما بوده، مثل ما خورده و خوابيده و رفتار كرده، و آنچه بر ما گذشته بر او هم گذشته چطور ممكن است ناگهان منتخب خدا شود و رابط جهان بالا با پایين باشد. حتي اكثراً خانواده و نزديكان آنها نيز از قبول آنها سر باز زدند و به انكار آنها پرداختند. گاهي دشمني و انكار اين گروه اخير بيش از سايرين مي‌شد…

با آنكه وجود شيطان صفتان پر از دروغ و تناقض است اما آنها در كمين مي‌نشستند تا بلكه تناقض يا دروغي در وجود صالحان بيابند و آنرا به نيزه‌اي ضربه زننده تبديل كنند و به صالحان بتازند و چون تناقضي نمي‌يافتند آنرا با فكر خود مي‌ساختند و بهانه سازي مي‌كردند. اگر راه‌هاي تهاجم بر آنها بسته مي‌شد از آن بزرگان دوري مي‌كردند و به جنبه‌اي ديگر مشغول مي‌شدند تا بلكه صداي آنان را نشنوند و خيالشان آسوده بماند… »[4]

قرآن كريم نیز با بيان داستان زندگي انبياء، اشكال و شيوه‌هاي مخالفت و دشمني قوم آنان را بيان نموده است:

«خداوند بر قوم عاد، برادرشان"هود" را فرستاد ولي قومش به او گفتند، تو براي ما دليل روشني نياورده‌اي و ما به صرف گفته‌هاي تو خداي خود را ترك نمي‌كنيم، جز آن نيست كه بعضي از خدايان ما به تو آزاري رسانده‌اند.»[5]

«خداوند بر قوم ثمود نيز صالح را فرستاد و قومش به او گفتند‌اي صالح ما بيش از اين از تو انتظار داشتيم تو مي‌خواهي ما را از پرستش آنچه پدران مان مي‌پرستيدند باز داري؟ ما به آنچه كه ما را بدان دعوت مي‌كني شك داريم.» [6]

«خداوند بر مردم مدين، شعيب را فرستاد ولي مهتران قوم او نيز كه افرادي سركش بودند گفتند،‌اي شعيب آيا دينت به تو فرمان مي‌دهد كه ما، آنچه را كه پدران مان مي‌پرستيدند ترك گوئيم و يا در اموال خود آن طور كه مي‌خواهيم تصرف نكنيم؟‌اي شعيب بسياري از چيزهايي را كه مي‌گوئي نمي‌فهميم. تو را در ميان خود ناتوان مي‌بينيم و اگر به خاطر قبيله ات نبود سنگسارت مي‌كرديم.»[7] «ما، تو و كساني را كه به تو ايمان آورده‌اند از قرية خويش مي‌رانيم مگر آن كه از آئين خود برگرديد.»[8]

«خداوند نوح را بر مردمش به پيامبري فرستاد ولي بزرگان قوم او، كه كافر بودند از او روي گردانده و گفتند تو نيز انساني همانند ما هستي و به نظر نمي‌رسد كه بر ما برتري و فضيلتي داشته باشي، و جز اراذل قوم، از تو متابعت نمي‌كنند.» [9]

شیطان صفتان به پیامبر اسلام نسبت جادوگری و شاعری و دیوانگی دادند. آنقدر اذیتش کردند که فرمود: «هيچ پيامبري در راه خدا به ‏اندازه من اذيت و آزار نديد. به گونه‏اي در راه خدا مورد تهديد قرار مي‏گرفتم كه هيچ‏كس‏ تهديد نمي‏شد: گاهي در شبانه روز، سي نوع آزار و اذيت مي‏شدم، از بلال چه بگويم‏كه آزار و شكنجه‏هايي كه بر كتف او وارد مي‏شد، براي هيچ جانداري قابل تحمل‏نبود.»[10]

«علی (ع) را چنان بدنام كردند كه تا سالها بعد از شهادتش، لعن او از مستحبات شمرده مي‏شد و چنان تصویر وحشتناک و دروغی از اهل بیت (س) به مردم زمانشان نشان دادند که بسیاری از وحشت، دروغ را تصدیق کردند و راستی را تقبیح نمودند...».[11] او را چنان تخریب کردند که «پس از شهادت اش در محراب مسجد کوفه عده ایی با تعجب مي‌پرسیدند مگر علی هم نماز مي‌خواند؟»

مسیحا را خودِ شیطان و رئیس دیوها خواندند. موسی کلیم الله را ساحر و جادوگر نامیدند. حلاج را بردار کشیدند و سوزاندند. به عرفای بزرگی چون شمس و مولانا تهمت هم جنس گرایی زدند. به حافظ نسبت روابط نامشروع با محارم دادند. شیخ عطار، بایزید بسطامی را دشمنان اهل بیت خواندند... و بر همین منوال تاریخ سرشار است از تهمتها، دروغها، جعلیات و برچسبها به مردان حق و منتخبین الهی.

برای جریان نفاق تفاوتی نمی کند که به پیامبر و نبی خدا تهمت بزند یا به معلم حق و راهنمای امت. آلودگان به نفاق بر ضد یگانگی‌اند و هر فرد یا تعلیم پیوند زننده ای را تخریب مي‌کنند.

«منافق بر ضد احد واحد عمل مي‏كند پس در خود پاره پاره مي‏شود. منافق از كافر هم بدتر است. روح منافق از هم گسيخته و ضربه نفاق بيش از هر كس ديگري و پيش از آن، اول بر خود او وارد شده... منافق، رياكار و دروغ‏گوست... دروغ منافق براي جدا كردن و تفرقه انداختن است. براي مرگ و تخريب است. از آنجا كه درون او پاره پاره است او مشتاق است كه در بيرون خود هر چيزي را پاره پاره و از هم جدا كند. عيب‏جوست اما براي اصلاح، عيب‏جويي نمي‏كند. او براي ويران كردن و نه ساختن، به عيب‏جويي مشغول است. انتقادش مخرب است. مدام در جستجوي عيبهاست. عيبها را، عيب ديگران را و نه عيب خود را، بزرگ جلوه مي‏دهد و خوبيهاي آنها را تا آنجا كه مي‏تواند ناديده مي‏گيرد يا كوچك‏نمايي مي‏كند و درباره خود، عكس اين رفتار مي‏كند. بر انتشار جريان نفاق اصرار مي‏ورزد و نمي‏تواند از تفرقه در بين ديگران دست بكشد. منافقان بر ضد صالحان اند. پس وجود آنها را تحمل نمي‏كنند و پيوسته در صدد حمله به صالحان ‏اند. منافق براي حكومت كردن تفرقه نمي‏اندازد موضوع برايش حياتي‏تر از حكومت كردن است. او براي زندگي كردن به تفرقه دست مي‏زند و زندگي خود را عملاً وابسته به آن مي‏داند...» [12]

استراتژي‌هاي تخريب بزرگان

شيطان صفتان به طرق مختلفي چهرة رهبران الهي را در نظر مردم مخدوش مي‌كنند، اين روش‌ها كه به اشكال مستقيم و غير مستقيم (به شيوه جنگ رواني و تبليغي) اعمال شده است بر عليه اكثر رهبران الهي به كار گرفته شده‌اند. برخي از اين روش‌ها عبارتند از:

1 ـ بي اعتنايي به دعوت و دعوت كننده

دشمنان و مخالفين جريان حقيقت نه از روي انفعال و بي خبري بلكه با هوشياري و با نقشه حساب شده و بصورت فعال، انبياء و اولياء الهي را در ظاهر مورد بي اعتنايي قرار مي‌دادند و به سخنانشان توجهي نمي‌كردند چرا كه پرداختن به فرد و يا پيامي ‌بطور ناگهاني، نظر عموم افراد را بسوي او جلب مي‌كند.

2 ـ دوري كردن از مردان خدا

مخالفين انبيا و مردان الهي براي بي اثر كردن دعوت آنان خود و ديگران را از اطراف آنان دور نگه مي‌داشتند بود چرا كه آيات الهي و حقانيت مردان خدا آنچنان روشن و آشكار بود كه شنيدن كلامشان مي‌توانست ديگران را تحت تاثير قرار دهد؛ همانطور كه مخالفان سرسختي چون عمر بعد از شنيدن آيات قرآن اسلام آوردند.

3 ـ بي اعتبار كردن انبياء و بزرگان

در قران كريم، متهم كردن مردان خدا به دروغگويي، ياوه گويي، قدرت طلبي، شهرت طلبي، ديوانگي و جنون و هذيان به عنوان يك شيوه مبارزاتي مخالفان اشاره شده است.

«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَي‏ عَلَي اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَيُفْلِحُ الظَّالِمُونَ [13]

و کيست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بسته يا آيات او را تکذيب نموده؟ بي ترديد، ستمکاران رستگار نمي‌شوند.»

تهمت جنون و ديوانگي

اغلب زمانيكه مردم يك قوم و ملت در غفلت و گمراهي و جريانهاي باطل غرق مي‌شدند خداوند رسولي براي هدايت آنان مي‌فرستاد، بنابراين معمولاً وضعيت مردم در زمان رسالت پيامبران و اولياء حق، دنياطلبي و غفلت از زندگي ابدي بود. از آنجا كه انبياء توجه بيمارگونه آنان را نسبت به دنيا و امور فاني دنيوي و پيروي از نفسانيات را كه روش معمول زندگي آنان بود نفي و سرزنش مي‌كردند و آنان را به حقيقت گرايي و امور معنوي دعوت مي‌نمودند، به آنان تهمت جنون و ديوانگي مي‌زدند.

سنت شكني و بدعت گذاري

هر گاه كسي بخواهد وارد جامعه‌اي شود و يا حتي يكي از افراد آن قوم باشد و اجراي تعاليمش باعث شكستن عادت‌ها كه به آن سنت هم گفته مي‌شود گردد، بدون شك با مقاومت‌هايي روبرو مي‌شود. حرف تازه، زندگي تازه، ‌اعتقاد تازه، چيزهايي خطرناك و دشوار و خلاف سنت معرفي مي‌شد و دعوت كنند گان، به سنت شكني و بدعت گذاري متهم مي‌شدند.

تهمت سحر و جادو

يكي از شيوه‌هاي دعوت انبياء و اولياء و در حقيقت يكي از وسيله‌هايي كه براي اثبات حقانيت خود از آن استفاده مي‌كردند نشان دادن معجزات و كرامات به مردم و منكرين بود که هماهنگ با هر جامعه و دوره‌اي نشانه های متفاوتي داشت. مثلاً سرد شدن آتش بر ابراهيم، ‌اژدها شدن عصاي موسي و‌ درخشيدن دستهايش زماني كه آنها را در گريبان خود قرار مي‌داد، شفاي بيماران لاعلاج و حتي زنده كردن مردگان توسط مسيحا(ع)‌، قرآن معجزه جاويد پيامبر اسلام و كرامات اوليا و پيشوايان.

از آنجا كه اين شيوه دعوت بر روي افكار و عقايد بسياري از مردم تأثير گذار بود و خطري جدي براي مخالفين انبياء محسوب مي‌شد، روش زيركانه‌اي براي بي اعتبار كردن اين نشانه‌ها در پيش مي‌گرفتند. آنها با سحر و جادو خواندن نشانه‌ها، به ايمان و اعتقاد مردم نفوذ مي‌كردند و شك و ترديد و انكار را در ميانشان مي‌پراكندند.

«و اگر مکتوبي، نوشته بر کاغذ، بر تو نازل مي‌کرديم و آنان، آن را با دستهاي خود لمس مي‌کردند قطعاً کافران مي‌گفتند: اين [چيزي] جز سحر آشکار نيست.[14]»

تهمت قدرت طلبي و شهرت طلبي

دشمنان و مخالفان بعد از اينكه نتوانند بر روي حقيقت حجاب بپوشانند، به اين تدبير متوسل شدند كه مردان خدا را به قدرت طلبي متهم نمايند و عنوان كنند كه اين دعوت‌ها و كلام و نصيحت‌هاي انبياء و اوليا به اين دليل است كه آنها قصد دارند مركز توجه و قدرت قرار گيرند در حاليكه مردان الهي بطور ذاتي و خدادادي از اقتدار عظيم و پشتيباني روح خداوند برخوردارند و اصولاً نيازي به قدرت‌هاي فاني و زودگذر دنيوي ندارند.

استهزاء مردان خدا و يارانشان

«وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ [15] و هيچ پيامبري برايشان نيامد جز آنکه او را به مسخره مي‌گرفتند.»

اين حربه بسياري از افراد جامعه را از ترس اينكه آنان نيز مورد استهزاء قرار نگيرند از اطراف انبياء و اوليا پراكنده مي‌ساخت.

4 ـ او بشري مثل ماست

از جمله تبليغات سوء كه عليه مردان خدا بخصوص انبياء الهي صورت مي‌گرفت اين بود كه او بشري مانند ماست، مانند ما مي‌خورد و مي‌آشامد و در بازارها راه مي‌رود.او چه برتري نسبت به ما دارد كه داعيه هدايت و راهبري مي‌كند. اگر خداوند مي‌خواست رسولي به جانب ما بفرستد فرشته‌اي را به سوي ما مي‌فرستاد نه بشري همانند خود ما!

«وَقَالُوا مَالِ هذَا الرَّسُولِ يَأْکُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلاَ أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَکٌ فَيَکُونَ مَعَهُ نَذِيراً [16]

و گفتند: اين چه پيامبري است که غذا مي‌خورد و در بازارها راه مي‌رود؟ چرا فرشته‌اي به سوي او نازل نشده تا همراه وي هشداردهنده باشد؟»

5 ـ بهانه جويي

در خواست‌هاي عجيب و غريب و بهانه جويي‌هاي بي اساس از جمله واكنش‌هايي بود كه مردان خدا را مورد آزار قرار مي‌داد. اين مورد بعد از تبليغات و زمينه سازي‌هاي مختلف گاهي به وسيله توده مردم نيز درخواست مي‌شد. به عنوان مثال بهانه‌هاي بني اسرائيل، آنقدر بي اساس و آزار دهنده بود كه امروزه تبديل به ضرب المثل گشته است.

6 ـ نفاق

يكي از بدترين انواع دشمني‌ها و كارشكني‌هاي مخالفين و دشمنان انبياء موضوع نفاق است. گروهي از مخالفين كينه‌ها و دشمني‌هاي خود را در دلها پنهان مي‌كردند و به ظاهر ايمان مي‌آوردند و سخن فرستاده خدا را بطور مصلحتي مي‌پذيرفتند اما در نهان قصد آنها نفوذ در ميان ايمانداران و طرح توطئه‌ها و دسيسه‌هاي مختلف و تخريب و تضعيف آنها از طريق نفوذ در آنها بود..

«و چون با کساني که ايمان آورده‌اند برخورد کنند، مي‌گويند: ايمان آورديم، و چون با شيطانهاي خود خلوت کنند، مي‌گويند: در حقيقت ما با شماييم، ما فقط [آنان را] ريشخند مي‌کنيم. [17] »

7 ـ مذاكره به قصد تطميع

از عجيب‌ترين شيوه‌هايي كه هيچگاه حاكمان جور و نيروهاي شرير نتيجه‌اي از آن نگرفتند توسل به مذاكره با اولياء خدا براي همراه كردن آنها با خود و تطميع آنها بود. اما از آنجا كه دنيا و مافيها براي انبياء و اولياء الهي در برابر رسالتي كه داشتند هيچ بود، هرگز نتوانستند از اين راه به موفقيتي دست يابند. اما در مورد ايمان آورندگان در بعضي موارد توانستند از اين راه در آنان نفوذ نمايند. مثلاً ماجراي يهوداي اسخريوطي كه ابتدا از حواريون مسيح (ع) بود اما بعدها سرور خود را به 30 سكه نقره تسليم حاكم وقت و كاهنان يهود نمود، نمونه اين افراد است.

8 ـ آزار جسماني

از مشهورترين اين مستندات وقايع صدر اسلام و آزارهايي است كه به پيامبر اسلام وارد كردند. همچنين چند تن از امامان شيعه سالهاي بسياري از عمر شريف خود را در زندانهاي حكام ظالم گذراندند.

9 ـ تبعيد و طرد

زمانيكه تبليغات سوء و فريبكاري‌هاي مخالفان بر روي آشكاري حقيقت بي تأثير و يا كم تأثير بود و گروههاي و افراد مختلفي به جمع ياران و پيروان بزرگان افزوده مي‌شدند در اين صورت يكي از راههاي مبارزه با جريان حقيقت طرد كردن اين بزرگان و يارانشان از خانواده و اجتماع و تبعيد آنان به مناطق دور دست بود.

10 ـ تهديد به قتل و كشتن اولياء خدا

ابراهيم را به سوزاندن در آتش محكوم نمودند و مسيحا (ع) را بعد از آزار و شكنجه‌هاي طاقت فرسا به صليب كشيدند.

«و همانا به موسي کتاب [تورات] را داديم، و پس از او پيامبراني را پشت سر هم فرستاديم، و عيسي پسر مريم را معجزه‌هاي آشکار بخشيديم، و او را با روح القدس تأييد کرديم، پس چرا هر گاه پيامبري چيزي را که خوشايند شما نبود برايتان آورد، کبر ورزيديد؟ گروهي را دروغگو خوانديد و گروهي را کشتيد.»[18]

«إِنَّ الَّذِينَ يَکْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ [19]

کساني که به آيات خدا کفر مي‌ورزند، و پيامبران را بناحق مي‌کشند، و دادگستران را به قتل مي‌رسانند، آنان را از عذابي دردناک خبر ده.»

***

مرور قرآن كريم نشان مي‌دهد که، متهم كردن مردان خدا به دروغگويي، ياوه گويي، قدرت طلبي، ديوانگي و جنون، هذيان، به عنوان يك شيوه مبارزاتي مخالفان اشاره شده است. در این اثناء شماری از برچسب‌ها بوده و هستند که در همه اعصار و دوره‌ها خریدار داشته و شیطان صفتان با طرح آنها به بهترین شکلی مي‌توانند به تحریک اذهان عمومی پرداخته و غالب اجتماع را به موضع گیری و واکنش وادارند. اتهاماتی چون فساد اخلاقی و همجنس گرایی، استثمار و سوء استفاده های مالی، تسلط جویی، انحراف و گمراهی، بدعت گزاری و سنت شکنی در این زمره اند.

نمونه های این اتهامات در دوران معاصر نیز کم نبوده و نیست. در این عصر، که تاریخ رفتار با بزرگان یکبار دیگر در حال تکرار است، مرور مطالبی که طي ماههاي گذشته درباره استاد ايليا «ميم» منتشر شده به خوبی امکان بازیابی دروغها و تهمتهایی را که به ايشان بعنوان یکی از بزرگان تاریخ معاصر زده مي‌شود، فراهم مي‌کند. برخی از رئوس قابل استخراج از محتوای این برچسبها و اتهامات عبارتند از:

  • فساد اخلاق، روابط نامشروع و همجنس گرایی!
  • ترویج اباهه گری
  • شیادی
  • سوء استفاده مالی و استثمار پیروان
  • کفر و الحاد
  • تلاش برای تسلط جویی و قدرت طلبی
  • بدعت گزاری
  • منتسب کردن قدرتهای باطنی استاد به نیروهای شیطانی و جادوگری
  • نفی عقلانیت
  • انتقاد از پر اهميت شمردن حوزه های باطنی چون رویا و مکاشفه توسط ایشان
  • انتقاد شدید از وجوه اسراری شخصیت ایشان و زندگی در ناشناختگی
  • نفی حقانیت ایشان با استناد به ساده زیستی و زندگی به روش انسانهای معمولی!
  • انتقاد از ادبیات خاص
  • انکار دانش استاد

در این بین، برخي کلید واژه‌ها بطور مشترک، تقریباً در همه متون تخریبی منتشره بر علیه استاد ایلیا به چشم مي‌خورند. این واژه ها را مي‌توان "فرم به روز شده برچسب‌ها " به تناسب فرهنگ معاصر و جامعه ایران دانست که برخی از آنها ماهیتاً با یکدیگر متناقض‌اند و تنها با هدف جوسازی و تحریک اذهان عمومی مورد استفاده قرار مي‌گیرند. مثلاً:

  • فرقه، فرقه سازی و فرقه گرایی
  • تکثرگرایی و ترویج پلورالیزم دینی ( که با مقوله فرقه گرایی در تضاد است)
  • ترویج عرفانهای وارداتی
  • راه اندازی شبکه گلدکوئستی و هرمی
  • راه اندازی تشکیلات سری
  • التقاط ادیان
  • اغفال و انحراف جوانان
  • از هم پاشیدگی خانواده‌ها
  • سوء استفاده های مالی
  • هم دستی با گروهها و جریانهای مخالف دولت یا نظام حاکم!
  • قتل مخالفان و آدمکشی توسط عیادی!
  • عامل صهیونیسم
  • انجام کارهای هیپنوتیزمی و شعبده بازی
  • جادوگری
  • فساد اخلاق و روابط نامشروع
  • ·...

لازم به توجه است که این گونه اتهامات حکم نسخه از پیش تجویز شده ای را دارند که بطور مشابه به همه جریانات شاخص معنوی و خداگرا و به همه دگراندیشان زده مي‌شود. عموماً به دنبال طرح آین اتهامات سعی در ایجاد فضایی منفی پیرامون شخصیت استاد شده و با فراخوانی شکایات عمومی، مسئولین قضایی و امنیتی به برخورد دعوت مي‌شوند.

کالبد شکافی جریان تعصب، خشونت و تحجر در حکومتهای دینی، غالباً ما را به همین الگوی تکراری و سناریوی نخ نما شده رهنمون مي کند و واهی بودن برچسبها را به اثبات مي‌رساند. اما در بیان چرایی و علت این تهمتها و برخوردها، استناد به بخشی از تعالیم خود استاد ایلیا در مقوله رفتار با بزرگان گویای همه حقیقت است:

«حركت بزرگان بر خلاف حكام ظالم بود و منافع آنها را به خطر مي‌انداخت پس حكام ظالم از هر طريقي كه مي‌شد بر آنان مي‌تاختند و سعي در تخريب و نابودي آنان داشتند و شايد هم با دروغ سازي‌هاي خود به ظاهر تا چند روزي موفق مي‌شدند و حتي مردم را وادار مي‌كردند كه آن بزرگان را لعن و تقبيح كنند و به شكل‌هاي گوناگون آنان را به توهين و تمسخر بگيرند. اما از آنجا كه حقيقت آشكار شدنيست بزودي همة اين نيزه‌هاي پليد خرد مي‌شد؛ دروغ‌ها و تهمت‌ها فاش مي‌شد؛ توطئه‌ها برملا مي‌گشت و جعليات به اعترافات مبدل مي‌شد.

بزرگان بسيار بيشتر از تعداد دوستان، دشمن داشته اند. حتي بعضي از بزرگان را مي‌توان با شمارش دشمنانشان شناخت... »

توجه داشته باشیم که منافقان و مغرضان هر آنچه در چنته داشته باشند برای لطمه زدن به حق پرستان بکار خواهند برد و در این راه از مساعدتهای همه جانبه جریان تاریکی نیز بهره مند مي‌شوند چنانکه علي(ع) در اين باره مي‌فرمايد:

«منحرفان، شيطان را معيار كار خود گرفتند و شيطان نيز آن‌ها را دام خود قرار داد و در دل‌هاي آنان تخم گذارد و جوجه‌هاي خود را در دامان شان پرورش داد، پس با چشم‌هاي آنان مي‌نگريست و با زبان‌هاي آنان سخن مي‌گفت، پس با ياري آن‌ها بر مركب گمراهي سوار شد، و كردارهاي زشت را در نظرشان زيبا جلوه داد، مانند رفتار كسي كه نشان داد در حكومت شيطان شريك است و با زبان شيطان، باطل مي‌گويد.»[20]

اما به رغم همه تلاشهای جریان عناد در اين سالها براي تخريب جریان حق کلام آخر این است:

«… خدا با هر كه باشد فتح و پيروزي براي اوست »

منبع: کتاب وَطُورِ سِينِينَ

 


5 سوره يونس، آيات ‏74 الى 88

6 كتاب حسين وارث آدم/ دكتر علي شريعتي

7اقتباس از کتاب رفتار با بزرگان – تدوین و گردآوری ف.ج

8 برگرفته از متن رفتار با بزرگان – از مجموعه " حزب الله هم الغالبون " در تعالیم استاد ایلیا

9 سوره هود آیات 50 و 53

10 سوره هود ایات 61 و 62

11 سوره هود آیات 84 و 91

12سوره 7- آيه‏176

13سوره هود آیات 25 تا 27

14http://quran.al-shia.com/fa/id/16/item/hamrah-pyambaran/index.htm

15برگرفته از تعالیم استاد ایلیا

16 برگرفته از تعالیم استاد ایلیا

17 انعام 21

18 انعام: 7

19حجر: 11

20فرقان: 7

21 بقره: 14

22بقره 86

23آل عمران:21

24نهج البلاغه/ خطبة 7

Leave a comment

Make sure you enter the (*) required information where indicated. HTML code is not allowed.