اولین واكنش شاگردان استاد به مطالب این كتاب، كه اینك به اصل متن انگلیسی آن دسترسی پیدا كرده بودند، زیر سوال رفتن گسترده و شدید عملكرد نهاد مذكور و بسیاری از چیزهایی بود كه خود را مبلغ آنها میدانست.
محور این كتاب بیان ویژگیهای اصلی و فرعی یك فرقه است و خلاصۀ ویژگیهای اصلی یك فرقه (بر پایۀ دیدگاه سیا و طبق تئوری سینگر) عبارت است از : رهبری دگم، خودبینانه و مطلق العنان، ساختار هرمیقدرت،و برنامههای هماهنگ شده مجاب سازی افراد جدید.
از ویژگیهای فرعی مورد اشاره سینگر میتوان موارد زیر را برشمرد: كنترل اطلاعات، ویژه سازی، عدم سهولت خروج، اعتقاد به اینكه «هدف وسیله را توجیه میكند»، فریبكاری، اطاعت كوركورانه، داعیه برگزیدگی و ماموریت خاص.
حال به مقایسۀ فرقه از دیدگاه سیا (بعنوان مرجع نظری برای متهم كردن الیاسین) با جمعیت الیاسین میپردازیم.
رهبری دگم و مطلق العنان
بر اساس كتاب فرقهها در میان ما، «در فرقهها رهبری دگم، خودبینانه و مطلق العنان حرف اول و آخر را میزند. فرقهها به صراحت اعلام میكنند كه سعادت تنها از طریق باور مطلق و ایمان خلل ناپذیر به آرمانهای آنها فراهم میآید و نه هیچ آرمان دیگری.»[1]
رهبر جمعیت الیاسین استاد ایلیا«میم» آنقدر از مرام مطلق العنان بودن و دیكتاتوری فاصله و با آن تضاد داشت كه مثل این است كه بگوییم میخواهیم آب را با آتش مقایسه كنیم. استاد به ما تفكر و سوال سازی را یاد دادند و طی فرآیندهای مختلف تلاش كردند كه سوال سازی و سوال كردن از زاویههای مختلف را یاد بگیریم. برای آموختن تفكر جلسات مناظره برگزار میشد. آموزشهای حضوری داده میشد، نشریۀ تفكری چاپ میشد و تكالیف در منزل داده میشد. رابطۀ تفكر(سوال سازی) و دیكتاتوری مثل رابطۀ میكرب و میكرب كش است. او به ما قویترین سلاح را بر ضد میكربهای زندگی داد. سلاح تفكر را در اختیار ما قرار داد. هیچ رهبر خودكامه ای تحمل تفكر و متفكران را ندارد. سوال سازی و سوال كردن یعنی نابودی و نبود خودكامگی. استاد، تحقیق را به ما یاد داد و صدها پروژۀ تحقیقاتی در الیاسین انجام شد. هیچ متفكر و محققی نمیتواند خودكامگی را تحمل كند اما همۀ متفكران و محققان ما با اشتیاق فراوان راهنماییها و اندیشههای استاد را دنبال میكردند زیرا معنای آزادی حقیقی و آزادی درونی را در آن احساس كرده بودند. از نظر مكانیزمهای اجرایی هم ما آنقدر فرآیند تفكری داشتیم كه مطلق العنانی و خودكامگی را بطور مطلق مردود میكرد. مثلاً به توصیۀ استاد ما جلسات انتقاد خلاق داشتیم كه البته كار آسانی نبود و گاهی با دشواریهایی مواجه میشد. اكثر تصمیمات ما بر اساس رأی جمعی و قاعدۀ رأی اكثریت بود. اگر در معدود مواردی استاد توصیه ای میكرد غالباً دو كلمه وجود داشت كه بستر اولیۀ این توصیهها را بوجود میآورد. این دو كلمه اشتیاق و آمادگی بود. به عبارتی ایشان هرگز به كسی توصیه ای اجرایی نداشتند مگر اینكه او را كاملاً مشتاق و آماده مییافتند. حتی گاهی پیش میآمد كه ایشان نظر یك مسئول را میپذیرفتند و توأماً هم یكی را شاهد میگرفتند كه او اشتباه میكند اما لازم است كه تجربه كند و بعد میدیدیم كه آن شخص واقعاً اشتباه كرده كه البته هزینۀ چندانی به دنبال نداشته است.
اگر بتوانم بگویم كه عسل تلخ است آنگاه میتوانم بگویم كه استاد دارای رهبری دگم و مطلق العنان بوده است. جدای از همۀ این شواهد و مستندات و حتی اگر همۀ اینها را هم در نظر نگیریم، كافی است به تعلیمات و ارتباطات استاد در دوازده سال گذشته نظری بیندازیم و ببینیم كه ایشان یكی از آزاداندیش ترین، آگاه ترین و خردمندترین افرادی بوده است كه تاریخ بشر به خود دیده است. این یك نظر افراطی نیست بلكه مستند است به استناداتی كه از كوههای هیمالیا واقعی ترند و متكی است به شهادت دهها هزار نفر كه ایشان را شناخته یا با او در ارتباط بوده اند.
معلم ما به گواهی هزاران ساعت صحبت او كه فیلم آن موجود است، به گواهی آثار استثنایی و بی نظیر او كه با آثار مشابه قابل مقایسه نیست، و به گواهی هزاران تن از دوستداران و شاگردانشان آزاد اندیش ترین معلمین معنوی بوده و هست. خیلی از معلمین معنوی فقط بر تعلیمات خودشان تکیه میکنند و دیگر ادیان، اندیشهها و روشها را اگر طرد نمیکنند اما مورد بررسی دقیقی هم قرار نمیدهند.
از این گذشته به گواه پاسخهای خلاق و بدیع اوبه دهها هزار سؤال مردم، داناترین، خردمندترین و آگاه ترین فردی بود و هست كه در دانش تفكر و علوم باطنی و مسائل عمومیزندگی بشر وجود دارد. اگر کسی غیر از این میتواند اثبات کند ؛ بیاید. این گوی و این میدان.
ساختار خودكامه رهبری در فرقهها
سینگر مینویسد: از ویژگیهای فرقه، ساختار تشكیلاتی خودكامه ایست كه رهبر تنها و آخرین حاكم تمامیمسائل است.[2]
ال یاسین از تعدادی زیادی NGO (تشکلهای مردمی و غیردولتی) که دارای ساختاری معلوم اند، تشکیل شده است. رهبری الیاسین البته اقتدار زیاد و نفوذ عمیقی در امور جاری دارد اما آنچه در تشکلهای مختلف انجام می شود روالی مشخص دارد. رأی گیری و نظر اکثریت از مهمترین این عوامل است. رهبر خودکامه رهبری است که با زور و اجبار به دیگران فرمان میراند اما نفوذ و اقتدار ایلیا از جنس محبت و حکومت بر قلبهاست. از طرفی اعمال زور و اجبار در تشکلهای مردمی و غیردولتی امری نامعقول و غیرطبیعی است. زیرا هیچکس فرد را نمی تواند به کاری مجبور کند بلکه کارها بر اساس اشتیاق و اختیار انجام می شوند.
نكته دیگر اینكه در ال یاسین در اغلب موارد شوراهای مربوطه تصمیم گیرنده بودند و این با ساختار هرمیمورد نظر سینگر مغایرت دارد. این ساختار شورایی در همه ابعاد وجود داشته بطوری که ما شورای نشریات، شورای قلم، شورای نظارت و دیگر شوراها را داشتیم که در صدر کارهای مربوط به خود بودند.
استفاده از برنامههای هماهنگ مجاب سازی ذهنی:
سینگر مینویسد: «فرقهها در زودترین زمان ممكن از اعضایشان انتظار صرف فزاینده وقت، پول یا سایر منابع خود برای اهداف گروه را داشته و القا میكنند كه اعضا به تعهد كامل و فدای حداكثر برای رسیدن به رستگاری نیاز دارند. انها دیكته میكنند كه چه بپوشند چه بخورند كجا وكی كار كنند و به چه چیزی اعتقاد داشته باشند.
آنها فشار زیادی بروی اعضای جدید برای ترك خانواده، دوستان و مشاغل خود برای حل شدن در اهداف اساسی گروه میاورند. این تاكتیك ایزوله كردن فرد یكی از مكانیزمهای عام اغلب فرقههابرای كنترل و ایجاد وابستگی اجباری در اعضاست. »[3]
انتظار صرف وقت و سایر منابع برای رسیدن به اهدافی كه انسان دارد یك امر طبیعی است. احزاب، گروههای خودجوش و حركتهای مردمیهمگی همین عنصر را دارند اما در درخواستهای خود از اعضایشان جانب تعادل را نگاه داشته و انها را مجبور به كار یا تصمیمینمیكنند.
اما در الیاسین حتی همین درخواست متعادل هم مطرح نبود. اگر چه خیلی از اعضا تمایل داشتند كه بتوانند به نوعی به حركتها كمك كنند اما نه تنها اجبار ی از جانب الیاسین نبود بلكه اصلا درخواستی هم نبود. از این گذشته در اكثر اوقات ما با عكس این موضوع روبرو بودیم. مثلا بارها شده بود كه شاگردان علاقه داشتند به استاد هدیه ای بدهند و هدیه شان مورد قبول قرار نمیگرفت. این تجربه به كرات واقع شده بود و افراد متعددی حاضر به شهادت دادن درباره آن هستند.
در الیاسین انتخاب آزاد افراد همیشه و در جزیی ترین چیزها مورد تاكید بود. نشانههای بیرونی متعددی بر این ادعا مهر تایید میزنند. مثلا اینكه برای وارد شدن به فعالیتهای الیاسین روالی وجود داشت كه طی آن معلوم میشد كه واقعا شخص داوطلب و مشتاق به همكاری است یا تحت یك انگیزه انی قرار گرفته یا....
بخشی از این روال این بود كه تا شخص خودش داوطلب نشود و مشتاقانه پیگیری نكند و بعبارتی تصمیمش برای خودش به روشنی كافی نرسیده باشد به فعالیت دعوت نشود. واضح است كه این نوع عملكرد در تضاد با جهت دهی، القا یا دیكته كردن به دیگران است. مشابه این رفتار در ابعاد دیگر هم رعایت میشد كه اعضا انتخاب واقعی خودشان را بروز دهند و نه القائات شخص خاصی را.
ما همه به اینكه با نیت خدمت به خداوند فعالیت كنیم باور داشتیم و داریم اما این هم دلیل مجاب سازی نیست چرا كه این موضوع در تمام فعالیتهای خیریه دنیا، تمام حركتهای معنوی و بسیاری از ادیان الهی مشترك است و نامعقول است كه گمان كنیم كه همه در حال تشكیل فرقه و شستشوی مغزی اند.
ادعاهایی مانند دیكته كردن این كه دیگران چه بپوشند یا بخورند و... آنقدر از واقعیتی كه در الیاسین میگذرد دور است كه حتی یك مصداق هم درباره آن نمیتوان پیدا كرد.
دیدگاه تعهد و فدای حداكثر برای رسیدن به رستگاری هم چیزی نیست كه اختصاصی الیاسین باشد. در الیاسین یك تعهد اصلی وجود داشت كه به آن عهد الهی میگفتیم. تجسم واژه ای این تعهد هم جمله « الهی ای كه با منی تسلیم و خدمتگذارم و روز و شب تو را میخوانم» است كه تعهدی در برابر هیچ شخص یا سیستمیرا ایجاد نمیكند.
در الیاسین هیچكس برای ترك خانواده خود تحت فشار قرار نگرفت بلكه به عكس به اعضا تذكر داده میشد كه حقوق خانواده خود را در رابطه با خود رعایت كنند و مثلا فعالیتشان باعث غفلت آنها به وظایف خانوادگی شان نشود. این رعایت حقوق تبدیل به یكی از قواعد كاری همه مسئولین الیاسین شده بود و آنها مسئول شده بودند كه این موضوع را درباره همه همكارانشان در نظر داشته باشند.
كنترل و محدود سازی اطلاعات
سینگر در كتابش مینویسد: «در فرقه اعضا كمتر و كمتر نسبت به جهان خارج آگاهی كسب میكنند ارتباط یا اطلاع از زندگی خارج از فرقه بعضا بصورت اشكار مورد سرزنش قرار میگیرد، اگر ممنوع نباشد.»[4]
در جای دیگر سینگر میگوید «فرقهها جریان اطلاع رسانی به تمامیاعضا را كنترل میكنند. آنها ممكن است نامههای ارسالی و دریافتی، تماسهای تلفنی، استفاده از رادیو تلویزیون، مطالب غیر مجاز جهت مطالعه، دیدار با بیرونیها و رفتن به بیرون از محل را كنترل كنند»[5]
تنوع گرایی، آموزش تفكر و سؤال سازی در همۀ زمینهها، مطالعات و تحقیقات در انواع رشتههای گوناگون، از بارزترین و درخشان ترین جنبههای فعالیت جمعیت الیاسین بوده است. از این نظر الیاسین یك ضدفرقه شدید محسوب میشود زیرا نه تنها تفكر و تحقیقات و سؤال سازی را بعنوان یك ركن درونی خود داشته است و متفكران و محققان و نویسندگان بسیاری را تربیت كرده است بلكه در سطح جامعه نیز به احیاء فرهنگ تفكر و سؤال سازی دست زده است. برخی از اعضاء الیاسین به مدیران دولتی و سازمانهای خصوصی، تفكر و سؤال سازی و مدیریت را آموزش میدهند. در سطح جامعه پروژههای احیاء فرهنگ تفكر و سؤال سازی را هدایت میكنند و انواع نشریات و كتب تفكری و تحقیقی را منتشر كرده و گسترش میدهند. به جرأت میتوان گفت هیچ مركزی در ایران در سطح كل منطقه به اندازۀ جمعیت الیاسین دارای فعالیتهای علمیو آموزش تفكر و تحقیقات و مطالعات نبوده.
اطاعت كوركورانه:
بر اساس كتاب فرقهها در میان ما، در فرقهها رهبری دگم، خودبینانه و مطلق العنان حرف اول و آخر را میزند. سینگر در كتاب خود درباره این ویژگی مینویسد: «در فرقهها اعضا زیر چتر رهبری قدرت طلب و خودبین، به اطاعت کورکورانه مشغولند.» [6]
كسی كه با سؤال سازی و تفكر آشنا و در آن تثبیت میشود، یك متفكر، یك محقق یا مدرس تفكر، یك نویسندۀ منتقد یا تحلیل گر، نمیتواند از كسی اطاعت كوركورانه كند. اعضاء الیاسین عموماً اهل تحقیق و تفكر هستند و كسی كه اهل فكر و تحقیق باشد قادر به اطاعت كوركورانه نیست. ما از معلم خود پیروی میكردیم اما با چشمانی كه بارها باز شده بود و هر بار بیشتر از گذشته. بلكه هر بار كه چشمانمان بازتر میشد اشتیاقمان برای پیروی از او بیشتر و بیشتر میشد. با گذشت زمان، خرد، شعور و دانایی او بر ما آشكارتر میشد. در شرایط مختلف و در موضوعات مختلف، حكمت و شعور فوق العادۀ خود را نشان میداد و ما كه با آثار و روش بزرگان مختلف در زمینههای مختلف آشنا بودیم، بیشتر و بیشتر مشتاق پیروی از ایشان بودیم.
هیچ فرد محقق و متفكری، هیچ انسانی كه اهل مطالعه و تحقیق باشد، هیچ انسانی كه بتواند سوال بپرسد و سوال سازی كند قادر نیست كه از كسی یا چیزی اطاعت كوركورانه كند. رابطۀ تفكر و اطاعت كوركورانه مثل جن و بسم الله است. اگر این باشد آن نیست و اگر آن باشد، این دیگر نیست. یكی از محورهای اصلی تعلیم استاد همین تفكر و تحقیق بود. كسی كه ما را به نور مجهز میكند، قصد ندارد در تاریكی كاری كند بلكه بوضوح قصد او از بین بردن تاریكی است.
از طرفی استاد همیشه درِ سوال كردن و انتقاد را باز نگه میداشت. جملۀ « سوال دیگری نیست » یكی از معروف ترین جملات استاد است كه در طول سخنرانیها، در جلسات كوچكتر و حتی در جلسات خصوصی تكرار میكردند. همچنین خودِ استاد بارها و بارها در تعالیمشان، چه سخنرانیها و چه جلسات كوچك و چه نوشتارها، موضوع اطاعت كوركورانه یا حتی اطاعت از یك انسان را ردّ میكردند. چطور ممكن است؟ كسی كه در بارۀ محصولی بد گفت و آن را به بدی یاد كرد، نمیتواند فروشندۀ آن محصول باشد بلكه احتمالاً مأمور است تا آن محصول را نابود كند. خیلیها حاضر بودند و امروز خیلی بیش از آنها حاضرند به فرمان استاد عمل كنند اما مسئله این است كه ایشان عموماً فرمانی ندادهاند و فرمان نمیدهند. از طرفی آن پذیرندگان، انسانهایی اهل تفكر و تحقیق اند بنابراین با تحقیق و نور تفكر به چنین نتیجه ای رسیده اند.
اما حتی اگر هم ما میخواستیم باز هم چنین امكانی فراهم نبود و معلم ما وارد آن میدان نمیشد. او اطاعت كوركورانه یا تسلیم به شخص معلم را كفر و شرك میدانست و این را آشكارا هم اعلام كرده بود و در كتاب ایشان، این نوع مطالب بوضوح به چشم میخورد. از طرفی تشكیلات ما تشكیلات NGO بود و دارای یك استاندارد جهانی. طرح و برنامه میدادیم، بررسی میكردیم، تصویب میكردیم و به سمت اجرا میبردیم. دخالت مستقیم استاد در امور بسیار كم بود مگر در حد سیاست گذاری كلان و راهبردی و خط مشیهای اصلی. در همان زمان هم كه این راهبردها و توصیههای كلی ارائه میشد، ایشان بارها میگفتند آیا موافق هستید؟ آیا كسی سؤالی ندارد؟ و تازه بعد از آن رأی گیری میكردند و اگر رأی با اكثریت بود آن موضوع اجرایی میشد. خودشان هم آخر رأی میدادند یا رأی نمیدادند تا مبادا رأی ایشان بقیه را هم جهت بدهد.
داعیه برگزیدگی و ماموریت خاص
«رهبران فرقهها ادعا میكنند كه سنت شكنی كرده، چیزی بدیع ارائه نموده و تنها سیستم موفقیت برای حل مشكلات زندگی یا پاسخ به نارساییهای جهان را بوجود آورده اند. تقریبا تمامیفرقهها ادعا میكنند اعضای آنها برگزیده، تكامل یافته یا خاص هستند در حالیكه غیرعضوها موجودات پایینتری بحساب میایند.»[7]
هیچ وقت استاد به ما نگفت كه فقط قراراست جمعیت ما سعادتمند شود. تازه بعضی از ما دچار ناامیدی بودیم كه چرا به ما وعده ای در این باره داده نمیشود. او هرگز نگفت كه این فقط ما هستیم كه در طریق نجات و رستگاری هستیم. خود اعضاء جمعیت هم عموماً گمان نمیكردند كه نژاد برترند یا برگزیدگان عالم هستند. احتمال دارد چنین احساساتی در بعضی افراد، تحت هر شرایطی كه باشند بروز كند اما چنین حس برگزیدگی در جهان یا اینكه ما قوم برتر هستیم یا نجات و رستگاری در انحصار ماست هرگز مطرح نشد بلكه استاد به عكس این موضوع متهم بود یعنی به گستردگی فرهنگ تساهل و تسامح در جامعه، به كثرت گرایی و پلورالیست بودن و تبلیغ پلورالیزم و لیبرالیزم. از نظر استاد، هر انسانی از هر ملت و مذهبی میتواند نجات یابد و رستگار شود اما به واسطۀ ایمان به خدا و به واسطۀ ارتباط داشتن با خدا و پرستیدن خداوند یگانه. استاد تأكید داشت كه برای یافتن حقیقت یگانه، راههای بیشماری هست و ما یقیناً ازاین نظر یك ضد فرقه بودیم چون بیش از حد ممكن بر اندیشههای تعادلی و میانه و تكثرگرا تأكید میكردیم.
فریبكاری
«یک فرقه نیاز دارد تا جهت عضو گیری و بکار گیری افراد از فریب استفاده نماید. چرا؟ زیرا، اگر مردم عملکردها و اعتقادات واقعی آنان را از قبل بدانند، به آنان نخواهند پیوست. یک فرقه نیاز دارد واقعیت را از شما تا زمانی که فکر بکند شما کاملا آماده قبول آن هستید مخفی نگاه دارد. »
افرادی كه به جمعیت الیاسین میآمدند با فریب جذب نمیشدند بلكه باید گفت ما حتی در حد NGOهای دیگر هم فعالیت جدی نداشتیم. مكانیزم افزایش نفرات مشخص بود. كافی بود كه استاد یك جلسۀ عمومیبرگزار كند. بلافاصله پس از آن تماسهای مردم برای حضور در جلسات آغاز میشد و گاهی این افراد سالها منتظر بودند تا جلسه ای برگزار شود و آنها بیایند. بنابراین از نظر دانش تبلیغات، ما افراد را دفع میكردیم نه جذب چون مثلاً به مدت نه سال یك قاعدۀ انقباضی داشتیم، یعنی اجازه نمیدادیم طیف جمعیت گسترده شود چون از نظر پاسخ گویی و انسجام، دچار مشكل میشدیم.
حتی كتاب استاد تا سالها بصورت دست به دست فروش میرفت و به دلیل همین انقباض، وارد بازار نمیشد. مردم انتقاد میكردند كه چرا ما را دعوت نمیكنید، چرا جلسات را برگزار نمیكنید و بعضیها به همین دلیل به جاهای دیگر میرفتند.
ویژه سازی
مارگارت تالر سینگر دراین باره مینویسد: رهبران فرقهها توجه دیگران را از طریق القای مقدس بودن بر خودشان متمركز میكنند. وی در جای دیگری مینویسد: «روحانیون مذاهب برحق، سران احزاب دموكراتیك را رهبران جنبشهای اصیل بشردوستانه تكریم وستایش را به سمت خدا، اصول انتزاعی یا اهداف گروه معطوف میكنند. در حالیكه رهبران فرقهها تمركز را بر عشق، ایثار و وفاداری نسبت به شخص خودشان بنا میگذارند. در فرقه سعی میشود كه با فریبكاری از رهبر فرقه یك بت ساخته شود یا تنها مرجع ذیصلاح برای رستگاری انسان معرفی شود.»[8]
برای آنکه بدانیم در آل یاسین از این زاویه چه خبر است کافی است به هزاران ساعت سخنرانی ایلیا «میم» رجوع کنیم. فیلمهای سخنرانی ایشان را دوباره ببینیم. خاطرات جلسات عمومی و خصوصی ایشان را در ذهن خود مرور کنیم تا ببینیم که آنچه در همة این سالها رخ داده است چیزی جز تبلیغ خدا و اندیشههای الهی، چیزی جز تبلیغ تفکر و شیوههای تفکری و تفکر متعالی نبوده است. مکتوباتی که از ایلیا «میم» وجود دارد، راه دیگری است برای بازیابی آنچه در این باره رخ داده است. کتاب تعالیم حق، که اولین کتاب رسمی منتشر شده از سخنرانیها و آموزشهای ایلیا «میم» است بخوبی نشان می دهد که چه کسی در مرکز این تعلیمات است. این کتاب که مربوط به اولین دورههای سخنرانی ایلیا در سن 23 سالگی است، صرفاً تبلیغ خداوند، بیان عشق الهی و بیان مفاهیم بنیادی ادیان است. در مکتوبات بعدی یا در دیگر سخنرانیهای مکتوب شدة ایلیا نیز همین روال رو به ازدیاد به چشم می خورد.
او حتی با انتشار یک عکس از خود، فیلم یا نوار صوتی نیز که مبنایی برای معروفیت است، موافقت نکرده است. بیشتر آنچه از ایشان در بارة خودشان شنیده شده، حالتی از خودشکنی و تواضع داشته است. از طرفی او بارها و صریحاً مردود بودن هر گونه شخص گرایی را تأکید کرده است و این موضوع را به شکلهای مختلفی بیان و تبیین کرده است که در اینجا به نمونههایی از آن اشاره می کنم.
{س: من مطمئنم شما میتوانید به اشارهای مرا بیدار كنید. باید چكار كنم تا شایستگی این اشاره را داشته باشم؟
ج: تنها روح الهی و جریان هدایت ربانی است كه بیداركننده، رهاننده، روشنی بخش و تعلیم دهنده است. سایرین وسایل و مجراهایی در اختیار جریان حقیقتند... }[9]
و یا نمونهای دیگر:
{ س: ایا من میتوانم مثل شما باشم؟
ج : انسان مثل الله است. پس مثل خدا باش، و خودت باش.
س: پس آیا شما میتوانید مرا هدایت كنید و از گمراهی و ظلمت نجاتم دهید؟
ج: این تنها اوست كه هدایت میكند و نجات میبخشد...}[10]
در حقیقت استاد نه فقط هیچوقت درباره خود ویژه سازی یا بت سازی نکرده بلکه حتی خیلی از اوقات در این زمینه بعنوان ترمز برای اعضا عمل میکردند. بطور مثال از طبیعی ترین چیزها برای کسی که میخواهد خودش را مطرح کند این است که عکس و تصویر از خودش به دست دیگران بدهد. در بین بچهها هنوز هم هزاران مشتاق وجود داشته و دارد که یک عکس معمولی از ایشان داشته باشند اما این اشتیاق بیش از دوازده سال است که پاسخی نگرفته است. حالا اگر به چنین فضایی میتوان گفت فرقه و به چنین شخصی میتوان گفت رهبر فرقه پس باید قبول کنیم که همه نمایندگان مجلس، رهبران و مدیران موفق و بسیاری از مشاهیر نه فرقه که ابر فرقه و فرقه ساز هستند.
این که درباره عکس بود اما درباره خیلی از چیزهای دیگر هم شیوه همین بود. ایشان انقدر به مطرح کردن خودشان بی رغبت بودند که در طی سالها تعلیم و ساعتها سخنرانی و ... کمتر از چند جمله درباره خودشان صحبت کرده اند. آنهم بیشتر محتوایش خودشکنی بوده و نه بالابردن خود. ایشان با بیرون دادن یک فیلم یا نوار صوتی از خودشان میتوانستند دهها برابر امروز مشهور شوند در شرایطی که خیلی از مدعیان مسائل معنوی بسادگی چنین فیلمهایی را منتشر کرده و میکنند ایشان حتی با انتشار یک نوار صوتی از خودشان هم موافقت نکرده اند.
عدم حق خروج بعد از عضویت :
در حالیكه در طی دوازده سال که از آغاز جلسات استاد میگذرد هرگز هیچکس نشنیده و ندیده که کسی برای خروج از جلسات استاد دچار مشکلی شده باشد . هیچوقت اصراری به نگهداشتن دیگران نبوده و همانطور كه تنها شرط ورود به جلسات او اعلام اشتیاق و ثبت نام است، برای خروج هم جز اعلام تصمیم فرد شرکت کننده شرایط دیگری وجود نداشته است. این عدم اصرار هم ریشه در احترام به اختیار و تصمیمات شرکت کنندگان دارد.
هدف وسیله را توجیه میکند
هر فرقه، با اعتقاد به این که "هدف وسیله را توجیه میکند"، سرمایهها و افراد فریب خورده عضو گیری شده را در جهت اهدافش بکار میگیرد. این نکته مصداق عینی همه عملکردهای سیاسی، ایدئولوژیکی، و اجتماعی فرقههاست.
بطور مثال از نظر هر عضو، گفتن هر دروغی به هر کسی حتی نزدیکترین افراد خانواده اگر در جهت مصالح فرقه باشد کاملا اخلاقی است. و توسل به هر روش غیر اخلاقی برای به نتیجه رسیدن قصدهای فرقه ای كاری درست محسوب میشود!
هر کسی که با استاد و شاگردان او ارتباط و اشنایی داشته باشد میداند که برای آنها دروغگویی یک خط قرمز بسیار شدید است. مصداق تایید كننده ان این است كه در جریان مسائل و مشكلاتی كه از ابتدا برای جمعیت الیاسین پیش آمده، بارها مسئولین الیاسین میتوانستند با گفتن یك دروغ مصلحتی، مانع را از سر راه خود بردارند و یا امكانی را در اختیار بگیرند در حالیكه این هرگز اتفاق نیفتاده است.
*****
در جمع بندی باید این واقعیت را مطرح كنیم كه برای اینكه یك جمع فرقه باشد باید همه این عوامل (كه این مقاله ذكرشد) وجود داشته باشند و وجود آن اثبات شود. اما حتی یكی از این موارد برای الیاسین وجود نداشته و قابل اثبات نیست.
ما نمیگوییم كه الیاسین یك سیستم بدون هیچ عیب و نقص و خالی از هر اشتباهی بوده (چرا كه چنین سیستمیاصولا در جهان وجود ندارد) اما واقعیت این است كه در مقایسه با سازمانهای مشابه بطور برجسته ای قانونمند تر و قانون مدار تر بوده و پایبندی اعضای آن به اصول دینی و اخلاقی و قراردادهای اجتماعی بطور قابل ملاحظه ای شاخص و مثال زدنی بوده است.
[1] فرقهها در ميان ما
[2]فرقهها در ميان ما
[3] فرقهها در ميان ما. با تلخيص
[4]فرقهها در ميان ما
[5]فرقهها در ميان ما
[6]فرقهها در ميان ما
[7] فرقهها در ميان ما
[8] فرقهها در ميان ما
[9] كتاب جريان هدايت الهي
[10] كتاب جريان هدايت الهي