دين همواره نيرومندترين عامل ايجاد نظم و ثبات در ابعاد گوناگون روابط اجتماعي و سياسي بوده است و باورهاي مذهبي، تداوم اجتماع را از طريق معنابخشي به حيات جمعي و قاعدهمندسازي مناسبات گروهي، تضمين كردهاند. در عين حال دين مقولهاي تفسيرپذير است و از اينرو منشاء تاريخي شكلگيري نحلهها، فرقهها و دستجات مختلف بوده است.(1)