علي رضا آقانوري
واژه فِرْقَه برگرفته از ماده «فَرْق»، به معناى جدا كردن بين دو چيز، پراكندن و اختلاف، و در لغت به مطلقِ دسته، گروه، جماعت و طايفه اى گفته مى شود كه از بقيه جدا شده باشند. فريق نيز به جماعت و طايفه اى از مردم مى گويند كه تعداد اعضاى آن از فرقه بيشتر باشد. فُرْقَه نيز اسم مصدر افتراق و به معناى جدايى مى باشد (لسان العرب /299 ـ 300؛ مجمع البحرين، ماده فرق). فرقه در اصطلاح قرآنى كه بر خلاف مشتقاتش تنها يك بار به كار رفته (فلولا نفر من كل فرقة منهم طايفة، توبه/12) و نيز در نزد برخى از ارباب لغت بر گروهى اطلاق مى شود كه تعداد اعضاى آن از طايفه بيشتر باشد و چه بسا طايفه به يك نفر نيز گفته شود. (معجم مقاييس اللغة /423). اما با نگاهى به كاربرد اين دو اصطلاح در نزد ارباب ملل و نحل، كتب لغت و برخى از متون روايى روشن است كه تفاوت چندانى بين آن دو وجود ندارد (الملل والنحل /48، 85؛ معجم مقابيس اللغة /433 نهج البلاغة، خطبه 56). البته در اصطلاح فرقه شناسان و آثار مربوط به فرق و مذاهب فرقه به دسته اى از مردم، بدون ملاحظه تعداد آنها، اطلاق مى شود كه به لحاظ اعتقادى هماهنگ بوده، از ديگر گروه هاى رقيب وجه تمايزى داشته باشند. به علاوه اين كه واژه مذهب نيز در برخى از متون كهن فرقه شناسى در رديف و همسان فرقه به كار رفته است. (الزينة /249).
اين واژه اگرچه برخى آن را با توجه به معناى لغوى آن (جدايى از جماعت) ضد جماعت تلقى كرده و آن را داراى ويژگى دسته هاى پراكنده و اهل هوا و هوس و داراى آرا و انديشه هاى مختلف و همراه با نزاع و طبعاً ناپسند شمارده اند (الزينة، /249 و 252) اما با اندك توجه و جستوجو در كاربردهاى آن در فرهنگ اسلامى، متون روايى و به ويژه در كتب ملل و نحل روشن است كه از آن، معناى ناپسندى اراده نشده است. به علاوه اين كه در آن صورت، پسوند ناجيه و هالكه و حق و باطل براى آن، معناى محصلى نداشت (از جمله ر.ك: الفرق بين الفرق /26؛ المعجم المفهرس لاحاديث بحار الأنوار؛ الغارات /585).
همچنين اين اصطلاح در بيشتر آثار رايجِ مربوط به ملل و نحل، ويژه گروه هايى است كه در انديشه هاى كلامى از يكديگر متمايز شده اند. (الملل والنحل /47 ـ 48؛ الفرق بين الفرق /11؛ الفصل فى الملل والنحل /271) و در چنين آثارى، نامى از مكاتب فقهى به عنوان فرقه ذكر نشده است و اين تلقى وجود دارد كه اختلافات فقهى به دليل اجتهاد امرى طبيعى است و حتى در صورت خطاى مجتهد اين گونه خطاها از نوع اختلافات در امور مربوط به اعتقادات كه سر از گمراهى درمى آورند، نيست (الملل و النحل /184 ـ 185؛ الفرق بين الفرق /9 ـ 10؛ التبصير فى الدين /25). با اين حال در برخى از آثار فرقه شناسى علاوه بر دسته بندى هاى سياسىِ دهه هاى نخست پس از رحلت پيامبر(ص) اختلاف ها و روش هاى مختلف و متمايز فقهى قرون نخست را نيز با عنوان فرقه آورده اند. البته با اين تفاوت كه در گزارش خود از فرقه هاى فقهى تنها به ذكر روش ها بسنده كرده اند (ر.ك: الزينة /286؛ بيان الاديان؛ /30 ـ 31 مسايل الامامة /10 ـ 16)
قابل ذكر است كه عالمان و فرقه شناسان اسلامى شرط اصلى تمايز فرقه اسلامى از غير اسلامى را در اقرار به شهادتين و پذيرش اجمالى آموزه هاى پيامبر(ص) دانسته و بر اين اساس عموماً غلو و اباحى گرى و قول به تناسخ و احياناً دشمنى با خاندان نبوت را خروج از ملت اسلام تلقى كرده اند (الفرق بين الفرق /12؛ الملل و النحل /46 ـ 47؛ بحوث فى الملل والنحل، 8 /11؛ تلخيص المحصل /405؛ الزينه /248؛ بحارالانوار، 8 /244؛ براى مباحث فقهى ر.ك: مستمسك العروة، بحث نجاست كافر). با وجود اين، در تعيين مصاديق فرقه هاى خارج از اسلام هم داستان نيستند. البتّه، برخى از آنها نيز بدون هيچ گونه داورى صرفاً به گزارش ديدگاه هاى فرق پرداخته اند (به عنوان نمونه مقايسه كنيد گزارش نوبختى، ناشى اكبر، اشعرى و شهرستانى را از عقايد برخى از فرق نظير غاليان و معتزله و خوارج با گزارش و داورى بغدادى /232 ـ 233، ابن حزم271، ملطى /16 ـ 25 و اسفراينى /123 ـ 145)
با توجه به اين اختلافات در يك نگاه جامع تر و با توجه به مجموعه اى از آثار فرقه شناسى مى توان بر اين باور بود كه رسالت دانش فرقه شناسى بيان و گزارشِ تاريخ، عقايد سياسى، كلامى و روش هاى فكرى گروه هايى است كه در بستر تفكر اسلامى و با استناد به آموزه هاى آن شكل گرفته و به نحوى در رهبرى و اعتقادات از ديگر گروه هاى رقيب متمايز مى باشند. اين البته بر خلاف علم كلام است كه رويكرد آن تبيين و اثبات انديشه هاى كلامى خاص يا دفاع از آن ها و ردّ و نقد عقايد ديگران است.
اما در اين كه آغاز شكل گيرى فرقه ها در اسلام از چه زمانى بوده وفاقى وجود نداشته است و تا حد زيادى به مراد هر يك از صاحب نظران اين رشته از فرقه بستگى دارد. شايد چنين اختلافى با توجه به تفاوت مبانى فرقه نگاران، طبيعى جلوه كند. آثار كهنى نظير فرق الشيعة، المقالات والفرق و مسايل الامامة در شمارش فرقه هاى اسلامى، بروز فرقه ها را از آغاز دسته بندى هاى سياسى صحابه بر سر امامت دانسته، قدمت آن را به نخستين روز رحلت پيامبر(ص) يعنى جريان سقيفه مى رسانند و لذا به فرقه هايى اشاره مى كنند كه نامى از آنها در ديگر آثار نيست. اما گزارش گرانى نظير اشعرى، بغدادى، شهرستانى و برخى از مورخان ديگر اهل سنت با توجه به تعريف آنان از فرقه و نگاه خاص آنان به عصر خلفاى راشدين، دسته بندى هاى سياسى آن عصر را تحت عنوان اختلافات موردى (و شايد اجتهادى) ذكر مى كنند و فرقه گرايى به معناى دقيق آن را از زمان شكل گيرى خوارج و بعد از عصر خلفا مى دانند (ر.ك: مباحث آغازين كتبى نظير مقالات الاسلاميين، الفرق بين الفرق، الملل و النحل).
براساس دانش فرقه شناسى بود كه دانشمندان فرهنگ اسلامى از ديرباز در قالب آثارى با عناوين مختلف و به نحو عام يا خاص به شرح و گزارش تاريخ و انديشه هاى فرق و مذاهب اسلامى پرداختند. شمارش اين آثار مشكل است؛ چون بسيارى از آن ها چه آنهايى كه در قالب تك نگارى به معرفى و يا ردّ يك فرقه خاص و چه آنهايى كه به تاريخ عموم فرقه ها تا زمان مولف پرداخته اند، با اين كه در زمان خود مشهور بوده و منبع ديگر آثار گشته اند، اكنون در دسترس ما نيستند. براى عناوين بسيارى از آن ها رك: فهرست ابن نديم، مقاله پنجم معجم الفرق الاسلامية، اثر يحيى امين /6 ـ 7؛ فهرس مصادر الفرق الاسلاميه /1). با اين حال كم نيستند آثارى كه اكنون دردسترس و مورد استناداند و چه بسا از متون اصلى فرقه شناسى به حساب مى آيند.