انواع دسته بندی فرقه‌ها

فرقه‌ها رویكردهای مختلفی را در رفتار با سایر اعضاء جامعه در پیش می‌گیرند كه یینگر در تحقیق خود به سال 1957 سه نوع فرقه را معرفی می‌كند:

الف) فرقه‌های پذیرشی كه اصول استقلالی فردی را دربر می‌گیرند. به این شكل كه توان، امكانات و تسهیلات فرقه بر تربیت نفوس افراد بصورت مجزا و فرد فرد قرار میگیرد و جهات اشتراكی آن‌ها در درون اجتماع هرگز لحاظ نمی‌شود. نمونه آن جریان «آكسفورد» است

ب ) فرقه‌های تجاوزگر كه جامعه موجود را نمی‌پذیرند و علیه آن قیام می‌كنند كه نمونه آن «آناباپتیست» است.

ج ) فرقه‌های كناره گیر و طفره رفته كه با فلسفه بدبینی همراه بوده، بر زندگی جدیدی تأكید دارند. این افراد به معنای واقعی فرقه و جداافتاده از اجتماع می‌شوند و آسیب‌های فراوانی بر آنها وارد می‌شود. نمونه آن گروه‌های مقدّس در ایالات متحده می‌باشد.

ویلسون نیز انواع فرقه‌ها را به طور گسترده مطالعه كرده، و نتایج مطالعات خود را به صورت كتب و مقالاتی ارائه داده است، وی ابتدا فرقه رابه چهار دسته و در نهایت، به هفت دسته تقسیم كرده كه دسته‌های چهارگانه آن عبارتند از:

الف) فرقه‌های تغییری و تبدیلی: فعالیت‌های چنین فرقه ای بر تبلیغ مسیحیت متمركز است و اعتقادات مبتنی بر تغییر كتاب مقدّس می‌باشند و عضویت در آن‌ها بر اساس تجربه گفتاری است و طرفداران آن‌ها بر دوری از گناه و رسیدن به رستگاری تأكید دارند. نمونه‌هایی از این گروه، فرقه‌های «رستگاری» و «پنتكستال»ها هستند.

ب ) فرقه‌های انقلابی: توجه آن‌ها بر وقایع حتمی‌و قریب الوقوع متمركز است، كتاب مقدّس را از طریق تمثیل و حكایت تفسیر می‌كنند; اعضای آن‌ها بیشتر بر اساس حكمت و عقاید مشورت می‌كنند، نه بر اساس تجارب گفتاری; ضمن اینكه نسبت به جامعه و نظم موجود آن نوعی عداوت و خصومت دارند. از انواع این فرقه‌ها، می‌توان فرقه یهودی بنی اسرائیل و «كریستادلفیان» را نام برد.

ج ) فرقه‌های درون گرا یا پرهیزگار: پیروان آن توجهی به جهان ندارند. دست كشیدن از دنیا و بی علاقگی نسبت به تبلیغ مسیحیت، از رفتارهای این فرقه‌هاست كه نمونه آن‌ها را می‌توان در جامعه «امانا» و برخی از گروه‌های «هاینس» (پرهیزگار، لقب پاپ) یافت.

د ) فرقه‌های عرفانی: این فرقه‌ها بیشتر بر جنبه‌های خاصی از درون انسان تأكید دارند و آموزش‌های مسیحیت را احیا می‌كنند[1]، در واقع، به خودشكوفایی و پرورش روان معتقدند. آن‌ها از جهان دوری نمی‌كنند و استانداردهای جامعه موجود را می‌پذیرند. نمونه‌های این فرقه‌ها در مسیحیت وجود دارند.

از دیگر فرقه‌هایی كه ویلسون معرفی می‌كند «فرقه دست كاری شده»، «فرقه مبتنی بر معجزه» (كسانی كه معتقد به ارتباط با ارواح هستند)، «فرقه اصلاح طلب» (كوئیكر) و «فرقه مدینه فاضله» مثل جامعه «اندیا» و «برودهاف» می‌باشد. با استفاده از این رده بندی‌ها، ویلسون استدلال می‌كند كه تنها انواع خاصی از فرقه‌ها تبدیل به مذهب می‌شوند. فرقه‌های انقلابی بر آموزش اصول پیش از عضویت تأكید دارند. فرقه‌های درونگرا یا پرهیزگار از تبلیغات دینی به دورند و فرقه‌های عرفانی درخواست‌های فردگرایانه ای دارند كه به احتمال كم، كودكان نسل اول را جذب می‌كنند.

سایت دیدبان فرقه دسته‌بندی دیگری را برای فرقه‌ها معرفی می‌كند. این دسته بندی مشتمل بر فرقه‌های مذهبی، اقتصادی، خودیاری و مشاوره، سیاسی است.

الف) مذهبی: فرقه‌هایی که از یک سیستم اعتقادی به عنوان پایه و اساس خود استفاده میکنند خیلی مرسوم هستند. سیستم اعتقادی آنان می‌تواند مسیحیت، هندو، اسلام یا هر یک از مذاهب جهان در شکل استاندارد آن باشد، یا آنها ممکن است حتی سیستم اعتقادی خود را هم خلق کرده باشند. آنچه آنها را یک فرقه میکند این حقیقت است که آنها از تکنیک‌های کنترل ذهنی استفاده میکنند و نه چیزی که به آن اعتقاد دارند.

ب) اقتصادی: فرقه‌هایی که از درآمد اقتصادی به عنوان اساس خود استفاده میکنند "فرقه‌های طمع" خوانده میشوند. آنها به شما قول میدهند که اگر به آنها بپیوندید و از برنامه‌های مخصوص آنان جهت موفقیت پیروی کنید بسیار ثروتمند خواهید شد. اغلب آنها رهبر خود را به عنوان یک نمونه معرفی میکنند و توضیح میدهند که اگر آنچه او میگوید را انجام دهید شما نیز موفق خواهید بود. فرقه‌های اقتصادی از کنترل ذهن استفاده میکنند تا شما را مجبور به کار مجانی برای خود کنند و شما را وادار به پرداخت برای جریان نامحدودی از نوارها، ویدئوها، کتاب‌ها و سمینارهای هیجان انگیز که تمامی‌آنها ظاهرا برای کمک به موفقیت شما طراحی شده اند نمایند، ولی در حقیقت این‌ها برای ارتقای محیط کنترل ذهنی فرقه طراحی شده اند و شما را در وضعی نگاه میدارند که به رؤیای تقریبا غیر ممکن آنها برای موفقیت باور داشته باشید.

ج ) خودیاری و مشاوره: فرقه‌هایی که از "خود یاری" یا مشاوره یا خود ارتقایی به عنوان اساس کارشان استفاده میکنند اغلب تجار و شرکت‌های تجاری را هدف قرار میدهند. آنها با ارائه دوره‌ها یا سمینار‌های خود، ادعا میکنند شما یا کارکنانتان به این وسیله در کارتان موفق تر خواهید بود. افراد صاحب فعالیت‌های اقتصادی در اتاق‌های هتل‌ها محبوس میشوند و سوژه افکار شبه مذهبی میگردند. این افراد در حالیکه روی آنان بازی عجیبی صورت میگیرد، نهایتا به فعالیت‌های گروه می‌پیوندند، و خصوصی ترین افکار خود را با گروه در میان میگذارند. زمانی که شما یک دوره را کامل میکنید به شما گفته میشود که لازم است دوره‌های پیشرفته تری را دنبال نمائید، که طبیعتا هزینه بیشتری از دوره قبلی خواهد داشت...

د )سیاسی : فرقه‌هایی که از ایده‌های سیاسی به عنوان مبنای خود استفاده میکنند در طول تاریخ بخوبی شناخته شده اند. آلمان نازی هیتلر و شوروی کمونیستی استالین نمونه‌های کلاسیک کنترل ذهن در ابعاد وسیع هستند. در ابعاد کوچکتر قدرت طلبان سفید و سیاه، تروریست‌ها، گروه‌های شورشی و سایرین بطور معمول از یک فرم کنترل ذهن برای جذب و تسلط بر اعضای خود استفاده مینمایند.

جمع بندی:

همانطور كه دیدیم از دیدگاههای گوناگون می‌توان دسته بندیهای گوناگونی را برای فرقه‌ها ذكر كرد. این دسته بندیهای می‌توانند بر اساس نوع فعالیت، هدف فرقه یا چگونگی شكل گیری و... فرقه‌ها انجام گیرند. توضیح اینكه برخی از دسته‌بندیها و انواع فرقه بر حسب اقتضای جوامع و اختصاصی آن جامعه بوده و كمتر قابل تعمیم است.

استفاده نادرست از واژه فرقه

گستردگی حوزه تعریف فرقه یكی از دلایلی است كه استفاده از برچسب فرقه‌ گرایی را به عنوان ابزاری كه توسط آن براحتی می‌توان هر جمعی را مورد حمله تبلیغاتی قرار داد،‌ ممكن ساخته است.

بدیهی است كه بسیاری از فرقه‌ها انحرافی‌اند و این هم روشن است كه ما در پی دفاع از فرقه‌گرایی نیستیم اما نباید این حقیقت را فراموش كرد كه با توجه به تعریف افرادی مانند "یینگر" هر فرقه‌ای الزاما منحرف و ضد خدا و انحرافی نیست. بنابراین استفاده از واژه فرقه درباره هر جمعی باید با دلایل و استنادات كافی صورت گیرد.

اما برداشت عمومی‌مردم از فرقه چیزی نیست جز تعریف منفی آن یعنی یك جمع انسانی مشكوك و با مقاصد احتمالا شوم و با رهبری كه قطعا یك شیاد و یك انسان منحرف است.

این در حالی است كه این برداشت منطبق با حقیقت نیست. در واقع از دیدگاه دین شناسی، شیعه، اهل سنت و ... هم فرقه مذهبی اند در حالیكه هیچكدام از صفات یك فرقه منحرف را ندارند.


[1]اين گفته به نقل از محقق مسيحي بوده و درباره جامعه غرب بيان شده است.

 

Leave a comment

Make sure you enter the (*) required information where indicated. HTML code is not allowed.