آخرين گزينۀ مواجه با وضعيت جديد، برخورد مستقيم و پليسي با اين جنبشهاي معنوي بود اما اين كار با موانع جديدي روبرو ميشد. افكار عموميحاضر نبود چنين برخوردهايي را تحمل كند. سازمانهاي بين المللي ممكن بود وارد ميدان شوند. آزادانديشان و طرفداران واقعي دموكراسي و حقوق بشر ساكت نمينشستند. از طرفي دادستاني آمريكا به همين سادگي وارد عرصه نميشد. در اينجا برنامه ريزان سازمان سيا از يك شيوۀ قديمياستفاده كردند. طراحي يك تئوري كاربردي تا از اين طريق بتوانند با جنبشهاي معنوي و جريانات فكري نوظهور كه گمان ميكردند با اهداف سيا همخواني ندارد و قابل مهار هم نيست، برخورد كنند. براي اين برخورد قضايي يا بايد قوانين جديدي در مجلس تصويب ميشد كه كاري پرهزينه و نسبتاً دشوار بود يا آنكه از طريق يك يا چند نظريۀ جديد كه ظاهراً هم از پشتوانۀ تحقيقات برخوردار است، بتوانند اين پديدههاي اجتماعي را مورد هجوم قرار دهند. بنابراين سازمان سيا طرحي را به يكي از بازوهاي تحقيقاتي خود واگذار كرد و بر اين اساس چند تيم مختلف با رويكردهاي متفاوت، مأمور تحقيقات جهت دار (كه ميبايست به نتايج مورد نظر سيا ختم شود) شدند، هدف تحقيقات صرفاً پديدههاي نوظهور معنوي و مذهبي نبود بلكه اين بررسي جهت دار كليۀ جريانها و پديدههاي مذهبي را هدف قرار داده بود. در آن زمان هر جريان مذهبي از ديدگاه سيا يك تهديد بالقوه و يك امكان فعاليت تروريستي محسوب ميشد. هر مريدي ميتوانست روزي به يك عنصر نامطلوب امنيتي مبدل شود و هر رهبر مذهبي احتمال داشت در آينده اي نامعلوم از نفوذ خود براي تحقق اهداف ضدآمريكايي هم استفاده كند.
جستجو براي يك نظريۀ زمينه ساز فقط محدودۀ جنبشهاي ديني و معنوي نوظهور يا جريانات فرهنگي جديد يا نظام مائوئيستي چين را شامل نميشد بلكه يكي ديگر از اهداف اين تحقيق، كشورهايي بودند كه آمريكا آنها را دشمن بالقوه يا بالفعل خود ميدانست و اين شامل همۀ حكومتهايي ميشد كه در سيستم حكومتي خود متمايل به مذهب بودند يا طبق پيش بيني تحليل گران سيا در آينده متمايل به مذهب ميشدند. برخي دولتهاي عربي از جمله سوژههايي بودند كه اين محققان در طول تحقيق خود نيم نگاهي نيز به آنها داشتند. پس از مدت كوتاهي يك نظريۀ كاربردي ارائه ميشود: فرقه.
سازمان سيا كليۀ جنبشهاي معنوي جديد و حتي بعضي از حكومتهاي مذهبي را فرقه مينامد و سپس فرقه را بعنوان يك پديدۀ خطرناك اجتماعي و جهاني تعريف ميكند سپس ساير قطعات پازل براي برخورد با جريانهاي مذهبي و معنوي شروع به خودنمايي ميكنند. ساير قلم به دستان وابسته به سيا در تخريب فرقهها قلم فرسايي ميكنند، رسانههاي آمريكا با اين تصميم امنيتي همگام ميشوند و شرايط از جنبههاي مختلف براي برخورد با جنبشهاي عمدتاً شرقي كه توانسته بودند تا حد زيادي فرهنگ آمريكايي را تحت تأثير خود قرار دهند، مهيا ميشود. كارشناسان وابسته به سيا تعريفي جديد از فرقه ارائه ميدهند كه تئوري «فرقه امنيتي» نام دارد. فرقۀ امنيتي اشاره به تعريف امنيتي و در واقع تعريف سازمان سيا از جنبشهاي معنوي و ديني عصر جديد است كه در قالب عبارت فرقه عرضه ميشود. فرقۀ امنيتي تعريفي است كه سازمان سيا به دليل اقتضائات امنيتي آمريكا، به آمريكا و جهان ارائه داد تا زمينه را براي برخوردهاي بعدي فراهم كند. در آمريكا حداقل هشت محقق بطور موازي در اين زمينه مطالعات و بررسيهايي را انجام ميدهند كه بيشتر اين افراد طبق اعترافي كه دردهۀ نود يكي از مسئولين امنيتي آمريكا بيان ميكند، در راستاي « راهنماييهاي سيا» و با پشتيباني مالي و امكاناتي همان سازمان عمل ميكنند.
در ميان محققان آمريكايي افراد مستقلي نيز در زمينۀ جنبشهاي معنوي و مذهبي به تحقيق ميپردازند كه از آن جمله ميتوان به ملتون اشاره كرد ملتون كه زمان زيادي را براي شناخت جنبشهاي مذهبي و معنوي و پديدههاي نوظهور ديني صرف ميكند بعنوان يك دانشمند و محقق مستقل، تعريف امنيتي جنبشهاي معنوي را كه فرقۀ امنيتي نام دارد، كاملاً رد ميكند و اين جنبشها و جريانات را بعنوان يك پديدۀ اجتماعي و جهاني بازشناسي ميكند البته ملتون در اين موضع گيري واقع بينانه تنها نيست بلكه تعداد زيادي ازاساتيد دانشگاه و محققان آمريكايي نيز نظرات كم و بيش مشابهي را ابراز ميكنند ...
در مقابل اين نظرات ميتوانم به يكي از بدبينانه ترين و افراطي ترين ديدگاهها در اين باره اشاره كنم كه نزديكي زيادي به فرقۀ امنيتي دارد. مارگارت تالر سينگر[1] در پي تحقيقاتي مشكوك اعلام ميكند كه اكثر جنبشهاي معنوي و ديني جديد و بسياري از جريانهاي فكري كه در سطح جامعۀ آمريكا فعاليت دارند، فرقه محسوب ميشوند. او همچنين حكومتهاي مذهبي را فرقه اعلام ميكند. سينگر فرقه را پديده اي با سه ويژگي اصلي و تعدادي ويژگي فرعي معرفي ميكند و تعريف سينگر به تحقيقات مشابه ميپيوندند و برخوردي گسترده و پليسي با بعضي از اين پديدههاي اجتماعي صورت ميگيرد اما چند سال بعد اتفاقي عجيب در آمريكا رخ ميدهد: انفجار جنبشها و فرقهها ي جديد . بزودي و پس از اين برخوردها آمريكا به مركز تولد هزاران جنبش وفرقۀ جديد مبدل ميشود ...
مارگارت تالر سينگر بعنوان يكي از افراد فعال شده در اين عرصه در دهۀ نود به دادگاه فراخوانده و توسط قضات و هيئت منصفه محكوم ميشود. يكي از اتهامات سينگر دروغ گويي در بارۀ نتايجي است كه او بعنوان تنايج تحقيقات خود ذكر ميكند. طي تحقيقات جديد اعلام ميشود كه نظريۀ «شستشوي مغزي» كه سينگر فرقه را پديده اي مبتني بر آن ميداند، از نظر علميمردود بوده و بطور كلي فرقهها داراي توانايي و امكانات لازم براي شستشوي مغزي نيستند بلكه اين سرويسهاي بزرگ و مجهز امنيتي هستند كه قادرند از پديدۀ شستشوي مغزي استفاده كنند. طي تحقيقات قاضي فدرال مشخص ميشود كه سينگر اين نظريه را از يكي از وابستگان سيا به نام ادواردهانتر كه ظاهراً به كار خبرنگاري اشتغال داشته دريافت نموده است. دادگاه، مطابق نظر كارشناسان، صحت نظريۀ شستشوي مغزي را در ارتباط با فرقهها، و امكان هر گونه پيگيري قضايي اين موضوع را در آمريكا، برعليه عملكرد فرقهها ( با توسل به نظريۀ شستشوي مغزي ) غيرقانوني اعلام ميكند.
با گذشت بيش از چهل سال از طرح اين نظريه و بيش از ده سال از مردود اعلام شدن آن، كتاب خانم سينگر كه حاوي نظريۀ اوست توسط برخي از سرويسهاي امنيتي كشورهاي اسلامي، بعنوان برنامه اي مدون و تئوري مناسب براي سركوب جنبشهاي معنوي و مذهبي مورد استفاده قرار ميگيرد. غافل از آنكه اين نظريۀ رد شده بيش از همه و در ابتدا بر ساختار و عملكرد كشورهاي مذهبي (و بويژه عربي) بعنوان فرقه تأكيد دارد. سينگر وهمكاران او اثبات ميكنند كه حكومتهاي مذهبي و ديني در سراسر جهان داراي ويژگيهايي هستند كه با ويژگيهاي اصلي و فرعي فرقهها تطبيق كامل دارد.
نويسنده: از اعضاي جمعيت الياسين
از شاگردان ايليا «ميم»
[1] مارگارت تالر سينگر ؛ طراح نظریة شستشوی مغزی و تعریف امنیتی فرقه ؛ و نويسنده كتاب «فرقهها در ميان ما»